›› مطالب آموزشی ›› جیم کری از نقاشی هایش می گوید

(استفاده از این نوشته بدون اشاره به منبع و نام نویسنده، مجاز نیست)

صحبت های زیبای جیم کری درباره هنر و نقاشی

| بخش: نقد و نوشته | | نظرات: 2 نظر

جیم کری را در سینما اغلب با شاهکارهایی مانند نمایش ترومن و درخشش ابدی یک ذهن پاک به یاد داریم. این بازیگر مشهور در این روزها به دور از هیاهوی دنیای سینما، در خلوت کارگاه شخصی اش نقاشی می کند. ضمن تماشای ویدئوی کوتاه زیر از آتلیه نقاشی این هنرپیشه برجسته، صحبت های بسیار جالب و زیبای او را بخوانید.


جیم کری در حال نقاشی

کارهایی که در زندگی می کنید، شما را انتخاب می کنند. شما هم می توانید انتخاب کنید که آن ها را انجام ندهید یا می توانید کاری کم خطر تر انجام بدهید. زمانی که شروع کردم به زیاد نقاشی کشیدن، آنچنان افسردگی بر من چیره شده بود که حتی در خانه خودم نمی توانستم تکان بخورم. در آن زمان نقاشی ها جزئی از لوازم خانه من بودند و حتی روی آن ها غذا می خوردم. من در آن زمستان سرد و ناامیدکننده نیویورک خودم را یافتم، به اطرافم نگاه کردم و احساس کردم به رنگ نیاز دارم. از آن هنگام تا حال، این افسردگی در حال رها کردن من است. شما می توانید از رنگ نقاشی ها به روحیات من پی ببرید. عمق زندگی ام را در میان تیرگی ها ببینید و آرزوهایم را در میان روشنی ها. می دانی چه چیز این کار جالب است؟ شما فقط افکارتان را می کشید، بی آنکه بر معنای کامل یک نقاشی یا مجسمه آگاه باشید.

نقاشی های جیم کری

من گاهی یک سال بعد متوجه می شوم که آن نقاشی به من چه چیز از احوالات خودم می گفت. من فکر می کنم آنچه ما را هنرمند می کند این است که شکلی از احوالات درونی خودمان را می آفرینیم. هنرمندان آفرینشگر احساسات، الهامات و خواسته های خود یا مخاطبانش هستند. من استقلال و آزادی هنر را دوست دارم. اینکه کسی نمی تواند به تو بگوید چه کن یا چه کار نکن. وقتی بچه بودم نیمی از وقتم را صرف اجرای نمایش برای دیگران میکردم. نیم دیگر را هم در اتاقم شعر می گفتم و نقاشی می کردم. از آن دست بچه هایی نبودم که برای تنبیه در اتاق زندانی شوند، چون اتاق من بهشت من بود. پیله خوشایند من بود. آن موقع ها زیاد طراحی می کردم اما نقاشی نمی کشیدم تا اینکه 6 سال پیش تصمیم گرفتم این قلب شکسته را التیام بدهم. وقتی قلب عاشقی داری انگار در فضا معلقی. اما وقتی عشق را از دست می دهی دوباره به زمین بر می گردی. مثل اینکه دو مولکول را به هم بچسبانی و دوباره جدا کنی، تکه تکه می شود. تا زمانی که دوباره عاشق شوی. من به هست و نیست مسیح کاری ندارم اما معتقدم که شکلی از انرژی او را در بر گرفته بود. از شما می خواهم وقتی به چشم های مسیح در نقاشی های من نگاه می کنید، حس کنید که او شما را همان طور که هستید می پذیرد و به آرامش برسید. چرا نقاشی می کنم؟ نمی دانم. فقط می دانم نقاشی کردن من را آزاد می کند. از آینده، گذشته، تردید، نگرانی. من می خواهم زنده باشم و مدرک این زندگی، هنر است.


ترجمه مطلب: منیره کرمی / ویرایش: محسن ایرانی

* استفاده از نوشته بالا و انتشار آن بدون اشاره به منبع و نام نویسنده، مجاز نیست

مطالب مفید بخش های زیر را هم مطالعه کنید:

آخرین نظرات:


  سپیدهدوشنبه, 20 تیر‍ 1401

عالی بود


  نوید محمدپور بی بالان!شنبه, 13 مهر‍ 1398

بسیار عالی بود صحبتهای این هنرمند بجسته.ین صحبتها اگر در سمیناری در ایران زده می شد بجرم کافر بودن در زندان با ناخن نقاشی می کشیدیم.من هم می خواهم بعد از فرا گرفتن شناخت کامل رنگها و کسب تجربه یک خدا بکشم .همینطور نقاشی که در اینستاگرامم کشیدم (navidmohamadpoor1367 ) به اسم عذر خواهی ققنوس به نقش رنگ در بیاورم.از شما هم می خواهم یک تجسم شخصی از خدا بکشید اگر مایل باشید...


خوشحال می شوم دیدگاهتان را در این باره بخوانم





  • 8 × 1 = ?

توجه در حال حاضر ظرفیت کلاس های حضوری من پر بوده و نیاز به هماهنگی قبلی است.