›› مطالب آموزشی ›› درباره ی چند اثر از محسن ایرانی

(استفاده از این نوشته بدون اشاره به منبع و نام نویسنده، مجاز نیست)

لطفا نشنیده بگیرید...

| بخش: نقد و نوشته | | نظرات: 1 نظر

همیشه برای من نوشتن درباره کار یک هنرمند از دشوارترین کارها بوده، چنانکه با وجود فراهم بودن این امکان در معتبرترین نشریه ی تجسمی کشور هرگز سطری درباره ی کار هنرمندی ننوشتم یا به عبارت صادقانه تر نتوانستم بنویسم... آخر به گمان من نوشتن درباره ی کار یک هنرمند یعنی نوشتن درباره ی روح و جهان ذهنی یک انسان و همیشه این پرسش برای من مطرح بوده که چطور می شود مطمئن شد از اینکه من به عنوان ناظر در جایگاه درستی ایستاده باشم و از درک و دریافتی کامل و بی نقص برخوردار باشم...
و همیشه هنگامی که می بینم برخی از دوستان با یک نگاه به آثار یک هنرمند قلم در دست می گیرند و به زعم خودشان شجاعانه نقد می نویسند دچار رعشه ی آشوب و حیرتی ناباور می شوم... این همه پر حرفی کردم تا گفته باشم آنچه که در پی می آید نه نقد است و نه نظر. بلکه برداشتی کاملا شخصی است که به حرمت درخواست یک دوست درباره ی چند اثر محسن ایرانی نوشته شده است. همین و بس.

طراحی محسن ایرانی

جهان خاکستری های محسن ایرانی آمیزه ی خواب و بیداری است. گاه رگه هایی از جهان هوش و عقل و استدلال دویده است تا دل مه گرفته و گنگ دره های وهم و خیال در جهانی ناهوشیار... و گاه درخت خیال از عالم مثال، ریشه و شاخ و برگش را گسترانیده است تا کوچه ها و خیابان های چرک شهری پر ازدحام ... البته باید گفت این در هم آمیختگی منحصر به جهان وقایع و جهان خیال نیست، بلکه به لحاظ زبان بصری و شیوی بیان تصویری نیز محسن ایرانی دچار نوعی دوگانگی است. چنانکه دستی توانا و چشمی بینا را می ماند ، مانده در دوراهه ی نقاش بودن یا تصویرگر بودن.

فلوکستین

این تعلیق، میان عالم نقاشی و عالم تصویرگری به نظر، از میلی دوگانه در اعماق محسن ایرانی نشات گرفته باشد ... از یک سو میل به شعر و بداهه، از سوی دیگر میل به داستان و روایت.... آخر در لابلای این سطوح و خطوط و سایه روشن ها ی خاکستری گاهی زمزمه ی شعر به گوش می رسد و گاه نعره ی نقالی گرم چانه... آتشی از یک هیمه اما در دو زبانه ...

اگر محسن ایرانی نظر شخصی من را می خواست به او می گفتم من شاعرانگی نگاهش را ترجیح می دهم... به او می گفتم ترجیح من در فراخ کردن میدان بیان نقاشانه است با حذف پرگویی های نقالی که در درون اوست. و تصویرگری ریز پرداز که رفیق دیرین نقال است و گاهی چنان مجذوب قصه ، که راه شعر را ناگهان سد می کند... در هر گوشه و کنار تابلوهایش ... اما چه سود؟ که نه محسن ایرانی از من نظر خواسته و نه هیچ قطعیتی و اطمینانی هست که من درست دیده باشم ، درست دریافته باشم و درست بیان کرده باشم ...

پس لطفا نشنیده بگیرید آنچه را که گفته شد...

اردشیر پژوهشی
پژوهشگر و مدرس هنر
سی ام مهرماه نود و شش

* استفاده از نوشته بالا و انتشار آن بدون اشاره به منبع و نام نویسنده، مجاز نیست

مطالب مفید بخش های زیر را هم مطالعه کنید:

آخرین نظرات:


  نوید محمدپور بی بالان!شنبه, 13 مهر‍ 1398

بسیار زیبا بود سخنان اردشیر پژوهشی


خوشحال می شوم دیدگاهتان را در این باره بخوانم





  • 6 − 4 = ?

توجه در حال حاضر ظرفیت کلاس های حضوری من پر بوده و نیاز به هماهنگی قبلی است.